هدف از این نوشتار، مقایسه عکاسی سنتی فیلمی با عکاسی دیجیتال نیست. بلکه بررسی و تشریح نکاتی است که دانستن آنها برای تازهواردان دنیای عکاسی دیجیتال ضروری است. هر چند عکاسی دیجیتال در بسیاری از جنبهها با عکاسی فیلمی مشابهت دارد اما در بسیاری از موارد نیز تفاوتهایی عمیق بین ایندو وجود دارد و جالب اینکه فهم این تفاوتها گاه بسیار مشکل بوده و اغلب در موردشان سوء تفاهماتی وجود دارد. از طرف دیگر این نکات برای تهیه عکسهای دیجیتال بسیار حیاتی است، بخصوص برای افرادی که نگرشی حرفهای به این مقوله دارند.
با ایجاد انقلاب دیجیتال در عکاسی، روند گذار از عکاسی فیلمی به عکاسی دیجیتال، خود به موضوعی بحثبرانگیز تبدیل شد. در سالهای ابتدایی قرن جدید، بسیاری از عکاسان حرفهای و آماتور از هر دو روش به طور توام استفاده میکنند اما عکاسان حرفهای بسیاری وجود دارند که هنوز استفاده از روشهای دیجیتال را شروع نکردهاند و از طرف دیگر عکاسان حرفهای بسیاری نیز تنها از روشهای دیجیتال خالص استفاده میکنند و برای آنها هیچگونه پارادایم تاریخی برای ارجاع به گذشته وجود ندارد.
هدف این نوشتار کمک به فرآیند گذار از فیلم به دیجیتال است. فرآیندی که دیر یا زود باید به طور کامل رخ دهد و احتمالا نیز هیچ گونه بازگشتی نخواهد داشت. چرا که دنیای تمامدیجیتال عصر حاضر اجازه نخواهد داد تا عکسها با روشهای زمانبر، مشکل، چند مرحلهای و بعضا خطرناک برای محیط زیست تهیه شوند.
تطابق با محیط جدید دیجیتال، دانش خاص دیجیتال را نیز طلب میکند. هرچند در بسیاری از جهات سیلیکون مانند فیلم به نور واکنش نشان میدهد اما در بسیاری جنبهها نیز تفاوتهای اساسی دارد. مفاهیمی مانند تعادل رنگ، منحنیهای روشنایی و فرمتهای فایلهای دیجیتال (بخصوص RAW)، عمق بیتی و ... همگی از اجزاء اصلی این محیط جدید هستند.
کیفیت تصویر دیجیتال نیز موضوع چندان سادهای نیست. کیفیت، تابعی است از اندازه حسگر و تعداد پیکسلها. اندازه مناسب چاپ (و میزان برش قابل انجام در عکس) نیز بستگی به تعداد پیکسلهای تصویر دارد. دوربینهایی که اندازه چیپ حسگر آنها کوچک است، نسبت به دوربینهای SLR دیجیتال، تصاویری بانویز بیشتر تولید میکنند. اما این قانون همیشه صادق نیست(مثلا در مواردی که اندازه چاپ کوچک باشد). از طرف دیگر، تعیین یک آستانه برای مناسب بودن کیفیت تصویر دیجیتال، بستگی به سطح توقع و پذیرش عکاس دیجیتال نیز دارد.
ذره نقره در برابر پیکسل
اندازه یک پیکسل منفرد بر روی حسگر، بسیار کوچکتر از ذره نقره بر روی فیلم است. و بر خلاف ذرات نقره روی فیلم که به گونهای نامنظم پراکنده هستند، پیکسلها به صورت منظم و ردیفی چیده شدهاند.
اندازه پیکسلها در دریافت میزان نور اهمیت حیاتی دارد و هر چقدر اندازه آنها بزرگتر باشد تصاویر نهایی نیز کم نویزتر و شفافتر خواهند بود. بهمین دلیل تصاویر تولید شده با دوربینهای دیجیتال ارزان نویز بیشتری دارند.
در عکاسی فیلمی میتوان حساسیت فیلم را با افزایش اندازه ذرات نقره (یعنی استفاده از فیلم با ISO بالاتر) افزایش داد. چیپ دیجیتال نیز دارای یک حساسیت پایه است اما میتوان این حساسیت را افزایش داد که اینکار معادل تغییر ISO فیلم در عکاسی سنتی است. اما اینجا یک فرق مهم بین دو روش وجود دارد: در عکاسی دیجیتال این کار براحتی فشردن یک دکمه است و میتوان یک عکس با ایزو 64 گرفت و عکس بعدی را بلافاصله با ایزو 400 و بعدی را با ایزو 3200 گرفت. اما در عکاسی سنتی برای تغییر ISO باید از دوربین دیگری استفاده کرد و یا حداقل فیلم را در دوربین عوض کرد. در دوربینهای عکاسی دیجیتال نیز مانند دوربینهای فیلمی، با افزایش ISO نویز تصویر افزایش میابد.
در دوربینهای دیجیتال ارزان که اندازه حسگر آنها کوچک است با افزایش میزان ISO ، میزان نویز بسرعت و بشدت افزایش پیدا میکند. بنابراین در اینگونه دوربینها ( که اصطلاحا به آنها Digicam گفته میشود)، دارا بودن لنزهای سریع یک مزیت مهم محسوب میشود تا کمتر نیاز به افزایش ISO داشته باشند.
دوربینهای SLR دیجیتال امروزی میتوانند با ISO های بالا نیز عکسهای بدون نویز تهیه کنند. در اینگونه دوربینها با ISO800 عکسهای کاملا بدون نویز و با ISO های 1600 و بالاتر نیز عکسهای کم نویز تهیه میشود. و این یک مزیت بزرگ عکاسی دیجیتال بر عکاسی سنتی است، بخصوص برای عکاسانی که بجای لنزهای سریع، از لنزهای زوم استفاده میکنند.
این عکس با دوربین Canon 20D در ایزو 1600 گرفته شده است و هیچگونه کاهش نویز نرمافزاری نیز به آن اعمال نشده است
نوردهی
نوردهی و نورسنجی در دوربینهای دیجیتال مانند دوربینهای فیلمی است. در دوربینهای دیجیتال نیز بایستی مانند دوربنهای فیلمی، از نوردهی بیش از حد (Overexposure) خودداری کرد. وقتی قسمتی از تصویر روی فیلم اوراکسپوز میشود، در آن قسمت دیگر هیچگونه اطلاعات تصویری مفیدی وجود نخواهد داشت. وقتی که قسمتی از تصویر دیجیتال اور اکسپوز میگردد، مقادیر عددی آن قسمت، در سیستم 8 بیتی، معادل 255 خواهد شد و آن قسمت فاقد اطلاعات تصویری و کاملا سفید خواهد بود.
سایه ها در عکاسی فیلمی تا حدی حاوی اطلاعات تصویری هستند و میتوان اطلاعات تصویری را تا حدی از این مناطق استخراج نمود. در عکاسی دیجیتال نیز میتوان از مناطق سایه تصویر اطلاعات را استخراج نمود اما با درجات کمتر از فیلم. اطلاعات تصویری در مناطق سایه عکس دیجیتال کمتر از مناطق میانی(Midtone ) و پرنور (Highlight) است و این کمبود اطلاعات به معنای کمتر بودن نسبت سیگنال به نویز است(Signal/Noise ratio). بعبارت بهتر در مناطق سایه، میزان نویز تصویر عموما بالاتر خواهد بود.
برای فهم بهتر این موضوع و نیز طرز ضبط اطلاعات تصویری به صورت اعداد، بایستی مفهوم عمق بیتی BitDepth را بررسی نماییم.
تازهواردان دنیای دیجیتال، وقتی به عبارت عمقبیتی برخورد میکنند، دقیقا متوجه مفهوم آن نمیشوند. اکثرا میدانند که این موضوع به کیفیت تصویر مرتبط است و احتمالا هرچه عمق بیتی بیشتر باشد، کیفیت تصویر نیز بالاتر خواهد بود. ولی این تصور همه اهمیت عمق بیتی را نشان نمیدهد.
در اینجا نگاهی داریم به این موضوع ساده که در بسیار از موارد بگونهای نادرست تفسیر میشود.
یک بیت کوچکترین واحد اطلاعاتی است که میتواند 0 یا یک باشد. 8 بیت یک بایت را میسازد و بنابراین یک بایت یا 8 بیت میتواند 256 حالت مختلف(دو به توان هشت) داشته باشد. در اکثر مواقع در دنیای دیجیتال با تصاویر 8 بیتی سروکار داریم: مانیتورها و پرینترها در اکثر اوقات با استفاده از 8 بیت اطلاعاتی، تصاویر مورد نظر شما را میسازند.
تصاویر 24 بیتی
اگر برای هر کدام از سه رنگ اصلی، از 8 بیت اطلاعاتی استفاده شود، تصویر حاصله 24 بیتی خواهد بود.
تصاویر High-bit
بجای 8 بیت اطلاعاتی برای هر رنگ، میتوان از 12 یا 16 بیت استفاده کرد. رنگ 16 بیتی حاوی 65536 سطح مختلف است که این مقدار بسیار بیشتر از 256 سطح در رنگهای 8 بیتی است. از ترکیب 3 رنگ 16 بیتی ، تصویر 48 بیتی حاصل میشود که حاوی بیلیونها ترکیب مختلف خواهد بود.
تمامی دوربینهای دیجیتال قادرند که تصاویر 24 بیتی(8*3) تولید کنند. برخی از دوربینها قادرند که تصاویر 36 بیتی(12*3) و برخی دوربینهای بسیار پیشرفته و نیز برخی اسکنرها میتوانند تصاویر 48 بیتی(16*3) تولید نمایند.
فایده این همه بیت چیست؟
وقتی تصاویر دیجیتال را در برنامه های ویرایش تصویر مانند فتوشاپ ویرایش و اصلاح میکنیم، از ابزارهایی مانند Curve یا Level استفاده میشود تا رنگها و روشناییهای مناسب تصویر ایجاد شود. هر چقدر مقدار بیتهای اطلاعاتی(عمق بیت تصویر) بیشتر باشد، در هنگام ویرایشها با مقدار بیشتری از اطلاعات سرو کار خواهیم داشت و موقع این عمل کمبود اطلاعاتی ایجاد نخواهد شد. اما هنگام کار با تصاویر کم بیت( مثلا 256 سطح برای هر رنگ)، در بسیاری از ویرایشها، در طیف رنگ یا روشنایی، وقفه اطلاعاتی ایجاد خواهد شد. در عمل این موضوع خود را به صورت پوستری شدن عکس نشان خواهد داد. یعنی در برخی مناطق تصویر یک پرش ناگهانی در رنگ یا روشنایی دیده میشود. در هنگام چنین ویرایشهایی که با وقفه اطلاعاتی همراه است، در منحنیهای ویرایشی Levels در فتوشاپ، حالت خاصی ایجاد میشود که به آن اثر دندانه شانه میگویند. در تصویر زیر این موضوع بخوبی مشخص است که منحنی دارای وقفه های متعدد بوده و به شکل دندانههای شانه درآمده است.
افزایش دادن اطلاعات موجود در عکس
فرض کنید که دوربینتان قادر به تولید تصاویری با محدوده دینامیکی 5 پله و عمق بیتی 12 در حالت RAW میباشد (تفاوت بین تاریکترین مقدار روشنایی و روشنترین مقدار آن که یک سنسور میتواند دریافت نماید را محدوده دینامیکی میگویند). تصویر 12 بیتی دارای 4096 سطح تونالیته است. (2^12=4096).حال این 4096 سطح در بین 5 پله روشنایی چگونه تقسیم میشوند؟ آیا یه طور مساوی تقسیم شده و به هر کدام 850 (4096/5=850 ) سطح میرسد؟
طرز تقسیم سطوح تونالیته در بین پله های روشنایی یک تصویر (از شدیدتری ناحیه روشن تا تاریکترین منطقه) در تصویر RAW بصورت مساوی نیست. بلکه روشنترین پله تصویر نیمی از تمام 4096 سطح را بخود اختصاص میدهد( یعنی 2048). پله بعدی 1024 و بعدی 512 و ...و پله پنجم دارای 128 سطح تونالیته خواهد بود.
وقتی این تصویر به فرمت JPEG تبدیل شود، طرز تقسیم فرق میکند. بعبارت دیگر در یک تصویر JPEG 8 بیتی(256 سطح) با 5 پله از محدوده دینامیکی، روشنترین پله دارای 69 سطح و پله بعد 50 و بعدیها بترتیب حاوی 37 و 27 و 20 سطح خواهند بود.
خب از این مطلب به چه نتیجه ای میرسیم؟
اولا واضح است که تصویر 12 بیتی RAW دارای اطلاعات بیشتری در سطوح مختلف خود است و در هنگام ویرایشهایی که قبل از تبدیل انجام میشود، کمتر مستعد پوستری شدن است. و تصویر 8 بیتی نهایی آن چون دیگر به ویرایش نیاز ندارد از این خطر مصون است. اما اگر دوربین خود تصویر را به JPEG تبدیل کند و ویرایشها در این فرمت انجام شود ، بعلت قلت اطلاعات موجود در قسمتهای مختلف آن( بخصوص استپهای پایین روشنایی)، بشدت در معرض پوستری شدن است.
نتیجه دوم: اگر از پله اول در هنگام تهیه عکس بخوبی استفاده نشود، نیمی از اطلاعات تصویر ازدست میرود. چرا که دوربین نیمی از اطلاعات تصویر را در اولین پله روشنایی تصویر قرار میدهد. چگونه از این پله اول بیشترین استفاده را ببریم؟
برای اینکار تنها راه حل استفاده از هیستوگرام حین عکاسی است. در هنگام تهیه عکس بایستی نمودار هیستوگرام را بسمت راست متمایل کنیم. قسمت راست هیستوگرام مناطق پرنور تصویر را نشان میدهد بنابراین با اینکار خطر اور اکسپوز را نیز زیاد کرده ایم. در عمل بایستی نمودار را به سمت راست متمایل کنیم و در ضمن مراقب اوراکسپوز شدن نیز باشیم. با اینکار بیشترین نواحی تصویر را در مناطقی قرار داده ایم که دوربین حداکثر اطلاعات را در آن نواحی ذخیره میکند (مثلا در دو ناحیه اول روشن، مجموعا 1024+512=1536 سطح قرار میگیرد که به نسبت کل 4096 عدد بزرگی است). هر چقدر نواحی بیشتری از تصویر را در پلههای روشن تصویر قرار دهیم، حجم اطلاعاتی موجود در این نواحی بیشتر خواهد شد. البته با اینکار نواحی سایه تصویر نیز ( به نسبت یک نورسنجی نرمال) تاریکتر خواهند شد که براحتی میتوان آنها را با ویرایشهای Level و Brightness اصلاح نمود.
هیستوگرام: نورسنج قرن بیست و یکم!
هیستوگرام یکی از مفیدترین امکانات عکاسی دیجیتال است و جالب آنکه در اکثر موارد نیز بدرستی شناخته نشده و مورد استفاده قرار نمیگیرد .بسیاری از دوربینها، چه مدلهای ارزان و چه دوربینهای DSLR ، قادرند که هیستوگرام را نمایش دهند. بسیاری از آنها هیستوگرام را فقط پس از تهیه عکس نشان میدهند و دوربینهای پیشترفته تر علاوه برآن، میتوانند در هنگام تهیه عکس نیز، هیستوگرام را درLCD نشان دهند.
در نورسنجیهای معمولی، با میزان متوسط نورسنجی صحنه سرو کار دارید. بعبارت بهتر نورسنج دوربین، روشنایی مناطق مختلف تصویر (تیره، میانی و روشن) را یررسی کرده و یک مقدار متوسط را تعیین میکند تا عکاس بر اساس آن سرعت شاتر و دیافراگم را تنظیم نماید. اما این موضوع در خیلی از موارد مشکل ایجاد میکند:
مثلا ممکن است دو صحنه مختلف از لحاظ نورسنجی متوسط، مشابه هم باشند اما یک تنظیم مشابه برای عکاسی از آندو نتیجه قابل قبولی نداشته باشد. و یا مواردی که عکاس میخواهد حجم خاصی از صحنه را پرنورتر یا تاریکتر نماید.
راه حل این مشکل در دنیای دیجیتال، هیستوگرام است. هیستوگرام نموداری است که در محور افقی آن قسمتهای مختلف تصویر، از تاریک(در سمت چپ) تا روشن(در سمت راست) قرار دارد. محور عمودی نیز مشخص کننده وسعتی از تصویر است که در هر منطقه روشنایی قرار دارد. بنابراین نموداری که اکثر حجم آن به سمت راست منحرف شده باشد، نشانه اینست که اکثر قسمتهای آن تصویر با این نورسنجی، پرنور خواهندبود.
یک کاربرد مهم هیستوگرام ، جلوگیری از اوراکسپوز شدن برخی نواحی عکس است. اگر نمودار آنقدر به سمت راست منحرف شود که توسط منتهی علیه سمت راست نمودار قطع شود، نشانه اوراکسپوز شدن تصویر است.(شکل زیر)
چگونه هیستوگرام را کنترل کنیم؟ در مواردی که تنظیم دوربین خودکار است، کافیست در حالیکه به هیستوگرام دقت میکنیم، کادر را طوری تغییر دهیم که نورسنجی براساس ناحیه روشنتر یا تاریکتر تصویر صورت گیرد و سپس با قفل نورسنجی(نیمه فشردن دکمه شاتر)، به کادر اولیه برگردیم. برای کنترل بهتر و دقیقتر باید بدون تغییر کادر، به طور دستی تنظیمات شاتر و دیافراگم را تغییر دهیم.
هیستوگرام خوب و بد؟
چنین اصطلاحاتی چندان صحیح نیستند چرا که گاه هدف عکاس در تهیه یک عکس ایجاد افکت خاصی است که ممکن است هیستوگرام آن عکس بنظر غیر طبیعی بیاید.
تعادل رنگ
در عکاسی غیر دیجیتال، برای عکاسی در محیطهایی با حالت خاص نور ، بایستی از فیلم خاص استفاده شود. مثلا در نور لامپهای تنگستن معمولی بایستی فیلم مناسبی بکار رود تا از گرم شدن رنگها جلوگیری شود. اگر با همین فیلم در نور آفتاب عکس گرفتهشود، ته رنگ آبی ایجاد خواهد شد. برای افزایش دقت کار نیاز به استفاده از فیلترهای تصحیح کننده رنگ و نیز وسیلهای برای سنجش دمای رنگ وجود دارد. در صورتیکه تصویری از لحاظ رنگ به گونهای نامناسب تهیه شود، اصلاح آن بسیار مشکل و گاه غیر ممکن است.
در دنیای دیجیتال دیگر نیازی به فیلترهای تصحیح کننده یا فیلمهای خاص نیست. کافیست که با تنظیم تراز سفیدی، دمای مناسب رنگی محیط را انتخاب کرد. اکثر دوربینها دارای چندین حالت برای تنظیم تراز سفیدی بعلاوه یک حالت خودکار میباشند.
اگر دوربین دیجیتال تصویر را به صورت JPEG تهیه میکند، بایستی حتما از حالت مناسب تراز سفیدی استفاده شود ویا دوربین را در حالت خودکار برای تنظیم تراز سفیدی قرار داد. چرا که در غیر اینصورت اصلاح تصاویری که با تراز سفیدی اشتباه تهیه شوند، بسیار مشکل و یا غیر ممکن خواهد بود.
اما اگر تصاویر به صورت RAW تهیه شوند، تنظیم تراز سفیدی فقط به صورت یک Metadata به همراه تصویر ذخیره میشود و هیچگاه این تنظیم روی عکس قفل نمیشود. سپس در برنامه مبدل (مانند Adobe Camera Raw) براحتی میتوان تنظیم مناسب تراز سفیدی را به عکس اعمال نمود و بدین ترتیب نه نیازی به تنظیم تراز سفیدی در هنگام تهیه عکس وجود دارد و نه تنظیم اشتباه آن، باعث تخریب عکس میشود. اکثرا در هنگام تهیه عکس به فرمت RAW ، تنظیم تراز سفیدی را روی حالت خودکار قرار میدهند.
کاهش نویز
همانگونه که ذکر شد، با افزایش ISO نویز تصویر نیز زیاد خواهد شد. برای کاهش نویز تصاویر دیجیتال، راههای مختلفی وجود دارد. اگر تصویر به فرمت RAW گرفته شده باشد، میتوان در برنامه مبدل RAW ، با تنظیم فاکتورهای luminance Smoothing و Color Noise Reduction ، نویز را کاهش داد.
اما اگر میزان نویز زیاد باشد، بایستی از ابزار های خاص کاهنده نویز استفاده کرد که یکی از بهترین ابزارهای کاهنده نویز، نرم افزار Noise Ninja از شرکت picture Code است. این نرمافزار نویزهای رنگی و روشنایی را بخوبی حذف میکند. همچنین میتوان برای هر دوربین در ایزوهای مختلف، پروفایلهایی تعریف کرد تا روند کاری را سرعت بخشید.
شارپ کردن
شارپ کردن در دنیای دیجیتال به معنای افزایش دقت، رزولوشن و یا جزئیات تصویر نیست! بلکه شارپ کردن دیجیتالی، شارپ کردن لبه ها است. به معنای بهتر، شارپ کردن دیجیتالی، در قسمتهایی از تصویر که یک تغییر روشنایی وجود دارد (که اصطلاحا لبه نامیده میشود)، کنتراست بین دو طرف را افزایش میدهد. کلا تمام وسایلی که تصاویر دیجیتال تولید میکنند (اعم از دوربینهای دیجیتال و اسکنرها) لبه ها را کمی محو میکنند. با روشهای شارپ کردن دیجیتالی، دقت در لبهها بازگردانده میشود.
روش معمول شارپ کردن، استفاده از Unsharp Masking است. البته ابزارهای خاصی نیز برای این منظور تولید شدهاند که بعضا راحتتر و یا دقیقترند که از آنجمله میتوان به Photokit Sharpener ازشرکت Pixel Genius اشاره نمود.
عکسهای سیاه و سفید
بسیاری از عکاسان حرفهای دوست دارند که عکسهای سیاه وسفید خوبی نیز تهیه کنند. ذات عکاسی دیجیتال، یک عکاسی تکرنگ است و با استفاده از فیلترهای خاصی در حسگر دوربین، رنگها بازسازی میشوند.
هر چند که اکثر دوربینهای دیجیتال، امکان تهیه عکسهای سیاه وسفید را نیز به کاربر میدهند، اما گزینه بهتر برای عکاسی سیاه وسفید، استفاده از ویرایشهای پس از تهیه عکس رنگی است. همواره توصیه میشود که عکس اصلی را به صورت رنگی تهیه کنید و سپس با ویرایشهای نرم افزاری، آنرا به عکس سیاه و سفید تبدیل نمایید. اینکار چند فایده مهم دارد: اول آنکه همیشه به عکس اصلی خود دسترسی خواهید داشت و قادر خواهید بود که انواع افکتهای مورد نیاز را به آن اعمال نمایید. ثانیا با روشهای نرمافزاری امکان کنترل بهتر و بیشتری در زمینه تنظیم تونالیته رنگهای مختلف، در عکس سیاه وسفید خواهید داشت. و ثالثا امکان اعمال سایر فیلترهای رنگی را نیز به عکس اصلی خود دارید.
یکی از بهترین و ساده ترین راههای سیاه وسفید کردن عکسهای رنگی، استفاده از ابزار channel Mixer در فتوشاپ است (برای اطلاعات بیشتر به مقاله ای که قبلا در همین مورد، در سایت منتشر شده است مراجعه نمایید).
و حرف آخر...
عکاسی دیجیتال دیگر امری نیست که قرار باشد در آینده اتفاق بیافتد بلکه متعلق به زمان حال است. چرا که با توجه به راحتی و امکانات فوقالعاده آن، تمام نیازهای افراد آماتور و حرفهای را پاسخ میگوید. پس از اینکه هزینه اولیه تهیه ابزارهای لازم برای عکاسی دیجیتال مستهلک شد، برای مصارف حرفهای بسیار کمخرج تر و لذت بخشتر خواهد بود. عکاسی دیجیتال کاربران حرفهای را از مضرات مواد شیمیایی ظهور عکس مصون میکند و با توجه به پرینترهای پیشرفته امروزی امکان چاپ راحت و تمیز را فراهم میکند. با توجه به سهولت استفاده از اینترنت، انتقال و به اشتراک گذاری عکسها بسیار سریعتر از گذشته (و گاه لارم الاجراء) خواهد بود.
هرچند که عکاسی بیشتر به هنر فرد برای دیدن و ضبط وقایع محیطش وابسته است، اما هیچکس نمیتواند منکر تاثیر ابزار خوب در این راه باشد و در زمینه عکاسی دیجیتال مطمئنا در آینده پیشرفتهای خارقالعاده ای را در ابزار ضبط وقایع شاهد خواهیم بود.
ماخذ:http://www.digitalcamera.akkasee.com/